کمی خجالت کشیدم…
چند روز پیش با تپسی به خانه برگشتم، راننده ماشین مرد میانسالی بود. همین که سوار شدم راننده گفت: «چند متر دنده عقب گرفتم تا بتوانم سریعتر بیایم و ۹ دقیقه مسیر اضافی طی نکنم تا به دوربرگردان بعدی برسم.» لحنش به گونهای بود که انگار انتظار قدردانی داشت، من هم گفتم دست شما درد نکند!
در ادامه مسیر در حرکت بودیم، راننده میخواست از یک بزرگراه وارد یکی دیگر شود؛ اما خط سمت راست بزرگراه خیلی شلوغ بود و ماشینها پشت سر هم (در حدود ۲۰۰-۳۰۰ متر) ایستاده بودند. راننده بدون توجه به این صف ماشینها حرکت کرد تا به رَمپ ورودی رسید و با زحمتی نهچندان زیاد وارد دوربرگردان شد. من گفتم آقا ایکاش رعایت میکردید. راننده به من نگاه کرد و گفت: «اتفاقاً کمی خجالت کشیدم، اما من برای کار آمدم و بقیه اینها برای دور دور!»
در جامعهی ما زیادند کسانی که موارد کوچک را رعایت نمیکنند و بابت این کار به خودشان حق میدهند؛ و صد البته که زنجیره این رفتارهای کوچک، چیزی بزرگ میشود به نام فرهنگ…
برچسبها:مرتضی اسدی،دلنوشت،فرهنگ،Morteza Asadi،
سینا
من هم حین رانندگی دوست دارم رعایت کنم ولی سخت است.