خلاصه و نقد کتاب چگونه در این دنیای مزخرف انسان بمانیم؟ اثر تیم دزموند
کتاب «چگونه در این دنیای مزخرف انسان بمانیم؟: تمرینات ذهن آگاهی برای زندگی واقعی» نوشتهی تیم دزموند است که اولین بار در سال ۲۰۱۹ میلادی منتشر شده است. نویسنده که یک درمانگر و مربی بودایی نیز هست، در این کتاب راهها و مهارتهایی برای مواجهه با رنجها و دشواریهایی که با آن مواجه میشویم ارائه میدهد. چندین تمرین فکری نیز در کتاب وجود دارند که نویسنده میخواهد که آنها را با هوشیاری انجام دهیم. من این کتاب را با ترجمهی الهه علوی در طاقچه خواندم و میخواهم کمی دربارهاش بنویسم.
خلاصه کتاب چگونه در این دنیای مزخرف انسان بمانیم؟ نوشتهی تیم دزموند
این کتاب ۱۲ فصل دارد؛ در فصلهای ابتدایی نویسنده از چرایی انگیزهاش میگوید و دلایلی را مطرح میکند که منجر به نوشتن این کتاب شده است. در لابهلای فصلها نویسنده برای توضیح بیشتر و مثال، از خاطرات شخصی خودش استفاده میکند که این امر منجر بر همدلی و همذاتپنداری بیشتر با او میشود. در فصلهای میانی و انتهایی، نویسنده ایدههای خودش را مطرح میکند و تعداد تمرینهایی که میبایست خوانندهها انجام دهند بیشتر میشود. درنهایت کتاب با تعدادی پیشنهاد برای مراقبهی بهتر به پایان میرسد.
چون این کتاب در زمینه خودیاری (self-help) است نکات مفید زیادی را میتوان در آن یافت، در ادامه به چند نکته که از نظر من جالب بودند اشاره میکنم:
-
یکی از نکات کلیدی که در کتاب به آن اشاره میشود، درک و زندگی در لحظهی فعلی (زمان حال) است. به عقیده نویسنده «یکی از مهمترین مهارتهای لازم برای انسان ماندن این است که به زمان حال بازگردیم؛ یعنی به جای اینکه در تخیلات و نگرانیهای خود غرق شویم، باید یاد بگیریم چگونه به زمان حال برگردیم و انچه اکنون وجود دارد را درک کنیم. بعضی چیزها در که در زمان حال وجود دارند زیبا هستند (و باید به آنها توجه کرد و از آنها لذت برد). اما بخشی از چیزهایی که در زمان حال هستند افتضاح هستند که باید با آنها روبرو شویم، بدون آنکه بگذاریم ما را مسموم کنند.»
-
نکتهی دیگری که در کتاب مطرح میشود این است که نویسنده میگوید «هیچکس درهنگام شادی و خوشبختی، انسانِ سمّی نیست؛ دلیل رفتارهای سمّی افراد پیچیدهای که که در زندگیمان حضور دارند این است که از چیزی در رنجاند. طبق نظریه تکامل، بشر همیشه میخواهد تصمیماتی بگیرد که زندگیاش بقا پیدا کند و تا حد ممکن از رنج دور باشد؛ اما چون مدلهای ذهنیای که از نحوه عملکرد دنیا داریم ناقص هستند، دچار اشتباه میشویم. بنابراین اگر معتقد باشیم که دلیل رفتار یک نفر این است که سعی میکند ما را آزار دهد، قطعاً نمیتوانیم انسانیت او را ببینیم.»
-
نویسنده در فصل هفتم کتاب، نحوهی برخورد ما با اتفاقات یا میراث خوب/بد را در قالب یک افسانه بیان میکند که به نظر من مطلب جالبی بود و من آن را در نمودار زیر رسم کردهام: (برای بزرگتر شدن تصویر روی آن کلیک کنید.)
-
درخصوص چسبیدن به عقاید، نویسنده میگوید: «هربار عقاید ما در پیشبینی کردن چیزی موفق میشوند، میتوانیم درصد اطمینان عقایدمان را افزایش دهیم؛ اما این اطمینان هیچوقت نمیتواند به ۱۰۰٪ برسد، چون اینها فقط مدلهایی از اطلاعات ناقص هستند.» این نکته برای من یادآور الگوریتم تپهنوردی است که در درس هوش مصنوعی در دورهی دانشگاه خوانده بودم؛ مشکل الگوریتم تپهنوردی، گیر افتادن در ماکزیممها نسبی (پیدا نکردن ماکزیمم مطلق) است.
-
یک از نقدهایی که به کتاب مطرح میشود، کلیشهای بودن و نزدن حرف جدید است، یعنی کتاب نکتهی تازهای را بیان نمیکند و چیزهایی که میگوید را از قبل میدانیم. به هر حال خاصیت کلیشه این است: برخی تکرار را نمیپسندند و برخی نیز برای یادآوری و تلنگر هم که شده آن را دوست دارند.
-
به نظر میرسد انجام بیشتر تمرینهای کتاب، به تنهایی و بدون کمکگرفتن از رواندرمان (تراپیست) به راحتی ممکن نباشد و اگر به تنهایی انجام داده شود احتمالاً تاثیرگذاری مورد نظر نویسنده را نداشته باشد.
آیا شما کتاب «چگونه در این دنیای مزخرف انسان بمانیم؟: تمرینات ذهن آگاهی برای زندگی واقعی» اثر تیم دزموند را خواندهاید؟ خوشحال میشوم که نظرتان دربارهی این کتاب را بنویسید.
برچسبها:مرتضی اسدی،معرفی کتاب،