خلاصه و نقد مردی به نام اوه اثر فردریک بکمن
رمان مردی به نام اُوه نوشتهی فردریک بکمن است که اولین بار در سال ۲۰۱۲ (به زبان سوئدی) منتشر شده و چندین هفته در فهرست کتابهای پرفروش نیویورک تایمز قرار داشته است. تاکنون دو فیلم سینمایی از داستان این کتاب ساخته شده است: یکی مردی به نام اوه (۲۰۱۵) و دیگری مردی به نام اتو (۲۰۲۲). من این کتاب را با ترجمهی فرشته افسری خواندهام و در این نوشته میخواهم کمی درباره آن بنویسم.
خلاصه رمان مردی به نام اُوه اثر فردریک بکمن
داستان دربارهی پیرمردی به ظاهر بداخلاق به نام اُوه است که به تازگی همسرش (سونیا) را از داده است و فکر میکند دیگر زندگی ارزش ادامه دادن را ندارد؛ به همین دلیل در تلاش است تا به روشی خودکشی کند. در این میان آمدن خانوادهای جدید به همسایگیاش و چند اتفاق دیگر، باعث تغییر در زندگی اُوه میشود و اُوه تصمیم میگیرد به زندگی ادامه دهد.
نقد رمان مردی به نام اُوه اثر فردریک بکمن
به نظر من «مردی به نام اُوه» رمان سرگرمکنندهای است، هرچند که روند داستانیاش کند است و زندگی روزمره شخصیتها هیجان خاصی ندارد؛ اما داستان به صورت ساده و روان روایت میشود و همچنین گذشتهنما (فلاشبک)هایی که در داستان وجود دارد و به نوعی مرور خاطرات در ذهن اُوه است، داستان را جالبتر میکند و ما را با شخصیتها و انگیزههایشان آشنا میکند. موضوع محوری داستان، عشق عمیق بین اُوه و سونیاست. شخصیت سونیا پرشور، اجتماعی، خندهرو و مهربان است و شخصیت اُوه دقیقاً نقطه مقابلش؛ همین تضاد موجب رابطهای عمیق بین اُوه و سونیا میشود، رابطهای که در آن هر یک مکمل دیگری شدهاند و اینگونه است که با مرگ سونیا، گذران زندگی برای اُوه سخت و طاقتفرسا میشود. آمدن همسایهی جدید (خانوادهی پروانه) به محله باعث میشود که زندگی اُوه کمی به تعادل قبلی برگردد.
نظر شما راجع به این کتاب چیست؟ همین پایین بنویسید!
برچسبها:مرتضی اسدی،معرفی کتاب،داستان مردی به نام اوه،پروانه در مردی به نام اوه،

امیر کیانی
مرتضی عزیز من هنوز فیلمهایی که ازش ساخته شده رو ندیدهام ولی کتابش واقعا به دلم نشست.
خیلی از کارهایی که اوه انجام میداد یا حرفایی که میزد بعد از چندین سال هنوز توی ذهنم هست. مثلا اونجا که میگفت مردی که بدون سنسور دنده عقب نتونه یه ماشین رو درست پارک کنه به درد نمیخوره 😂. به نظرم با این روند رباتیک شدن امورات زندگی، یه جایی میرسه که همهی ما نیاز پیدا میکنیم به این گفتمان.
یه دلیل واسه ارتباط شدید من با کتاب اینه که به نظر من اوه شدیدا OCD داره و من هم در کنار آدمایی زندگی میکنم که تا گردن درگیر این موضوع هستند. این کتاب خیلی هدیه مناسبیه برای کسایی که شرایط مشابه دارند و نیاز به یک آینه برای دیدن کرکتر خودشون دارند.
راستی الان به ذهنم خطور کرد که شاید عشق سرشاری که به سونیا داره هم بیشتر یه obsession باشه تا یه عشق عمیق و واقعی. دفعه بعدی که بخونمش دنبال جواب این تئوری هم میرم حتما.
پاسخ: سلام امیر؛ ممنون که نظرت رو نوشتی 🙏
منم توی بعضی قسمتهای کتاب با اُوه همذاتپنداری میکردم، مثلاً وقتهایی که پیش خودش فکر میکرد و یکسری حکم کلی صادر میکرد و قوانین و اصول خودش رو میگفت. درواقع وجود سونیا یه جورایی زندگیاش رو بالانس میکرد و اُوه که اکستریم مطلق بود رو میاورد به میانه.