خلاصه و نقد فصل دوم سریال آینه‌ی سیاه (Black Mirror): قسمت‌های اول، دوم، سوم و قسمت ویژه کریسمس

من زیاد اهل دنبال کردن سریال یا مجموعه‌های تلویزیونی نیستم و کمتر پیش می‌آید که به طور منظم قسمت‌های یک سریال را دنبال کنم؛ اما در مورد سریال آینه‌ی سیاه (Black Mirror) موضوع کمی فرق می‌کند و جذابیت‌ها و نکات تاثیرگذار آن باعث می‌شود که تمامی قسمت‌های این سریال (از نظر من) ارزش نگاه کردن داشته باشند. این سریال محصول شبکه‌ی نت‌فلیکس بوده و خالق و تهیه‌کننده‌ی اجرایی آن چارلی بروکر (Charlie Brooker) است. در این نوشته من قصد دارم که خلاصه و نقدی کوتاه از سه قسمت فصل دوم و همچنین قسمت ویژه‌ی کریسمس سریال آینه‌ی سیاه بنویسم.

خلاصه و نقد سایر فصل‌های سریال آینه‌ی سیاه:

نقد و خلاصه‌ی قسمت اول فصل دوم سریال آینه سیاه: بازخواهم گشت (Be Right Back)

قسمت 1 فصل 2 سریال بلک میرور در آینده‌ای نه‌چندان دور رخ می‌دهد.

این قسمت داستان زن و شوهری را روایت می‌کند که زندگی خوبی دارند؛ مرد در یک حادثه رانندگی کشته می‌شود و زن نمی‌تواند با این موضوع کنار بیاید. در ادامه زن برای جبران فقدان همسرش به یک تکنولوژی هوش مصنوعی متوسل می‌شود که با استفاده از فعالیت فرد در اینترنت و فضای مجازی می‌تواند فعالیت او را شبیه‌سازی کند. زن در ابتدا به صورت متنی با این تکنولوژی چت می‌کند و تحت تاثیر آن قرار می‌گیرد، سپس با در واردکردن صداها و فیلم‌های همسرش، قادر به تماس صوتی با این تکنولوژی می‌شود که برای او بسیار جذاب است. درنهایت از شرکت تولیدکننده آن تکنولوژی یک ربات مشابه بدن همسرش سفارش می‌دهد تا فقدان همسرش را به طور کامل جبران کند. اما در آخر داستان می‌بینیم که با تمامی پیشرفت‌ها، این تکنولوژی هوش مصنوعی نمی‌تواند جای خالی شوهر درگذشته‌ی زن را پر کند.

داستان این قسمت از چندین جنبه قابل بررسی است، نخست اینکه دنیای امروز با وجود اینترنت و فضای مجازی، جای امنی نیست و رفتار ما در اینترنت می‌تواند مدام توسط انواع سرویس‌دهندگان اینترنتی مانیتور (شنود) شود. مورد دومی که در داستان به آن اشاره شد این است که رفتار هر فرد در فضای مجازی ممکن است با شخصیت واقعی او بسیار تفاوت داشته باشد؛ چرا که اکثر افراد فقط جنبه‌ای مثبت زندگی‌شان را با دیگران به اشتراک می‌گذارند. مورد آخر داستان هم تاکید بر عبور از گذشته است؛ گذشته‌ها گذشته است و تاکید و زندگی در خاطرات گذشته می‌تواند ویرانگر باشد.

نقد و خلاصه‌ی قسمت دوم فصل دوم سریال آینه سیاه: خرس سفید (White Bear)

قسمت 2 فصل 2 سریال بلک میرور در زمان حال حاضر رخ می‌دهد.

این قسمت داستان زنی را روایت می‌کند که گذشته‌اش را به خاطر نمی‌آورد و پس از بیرون آمدن از خانه متوجه می‌شود که گروهی قصد کشتن او را دارند و در این بین بقیه آدم‌ها فقط با دوربین موبایل از صحنه‌های فرار کردن او فیلم می‌گیرند. وی در ادامه متوجه می‌شود که اکثر آدم‌ها در اثر یک سیگنال مسخ شده‌اند و دربرابر اعمال خلاف انسانهای دیگر فقط تبدیل به تماشاگر شده‌اند… اما در نهایت در آخر داستان متوجه می‌شویم که زن گناهکار است و با همدستی یک مرد، یک دختربچه را به طور فجیحی به قتل رسانده است و به عنوان مجازات هر روز حافظه‌اش را پاک می‌شود و تمام ماجراهای فرار از دست قاتلان و فیلم گرفتن سایر آدم‌ها و… به صورت ساختگی و برای زجر دادن به او انجام می‌شود.

داستان این قسمت از سریال آینه‌ی سیاه از بحث برانگیزترین داستانهاست. از نقد به انفعال اکثریت جامعه و تماشاچی بودن در شرایط اضطرار گرفته تا نحوه‌ی انجام عدالت. در ابتدای داستان می‌بینیم که با انفعال جامعه در برابر وقع جرم، مجرم در انجام جرم گستاخ‌تر می‌شود؛ درواقع تماشاچی بودن اکثریت مردم، راه را برای عده‌ای که از سادیسم (دگرآزاری) لذت می‌برند باز می‌کند. اما نکته مهم داستان در آخر آن مطرح می‌شود. زنی که هنگام آزار و قتل دختربچه‌ای توسط نامزدش، تماشاچی بوده و از این صحنه‌ای دلخراش فیلمبرداری کرده است، در دادگاه مجرم شناخته شده است و به خاطر ارتکاب جرمی بزرگ، به جای زندان یا اعدام، به یک محاکمه‌ی زجرآور هر روزه محکوم شده است؛ او هر روز را با ترس و استرس و به صورت زجرآوری به شب می‌رساند؛ به نظر می‌رسد که عدالت درباره‌ی محاکمه‌ی او به صورت کامل اجرا شده است. اما یک لحظه صبر کنید؛ هدف از محاکمه‌ی مجرم چیست؟ زجر دادن و درد کشیدن یا اصلاح؟ همانطور که در داستان دیدیم، همه‌روزه مردم برای عذاب زن مجرم به پارک خرس سفید می‌رفتند، آیا همین مردم با بی‌تفاوت و تماشاچی بودن نسبت به زجرکشیدن یک انسان، دچار همان جرمی که زن برای آن عذاب می‌کشد نمی‌شوند؟ درواقع تمامی آدم‌های داستان، جرمی مشابه جرم زن را این‌بار در لفافه‌ی عدالت مرتکب می‌شوند. فردی کار زشتی انجام داده است و بقیه با انجام همان کار زشت سعی در محاکمه‌ی او دارند! تناقض دردآور داستان اینجاست؛ گویا افراد جامعه هم زیاد از آزار رساندن به یک فرد بی‌دفاع بدشان نمی‌آید.

سریال آینه سیاه | Black Mirror

نقد و خلاصه‌ی قسمت سوم فصل دوم سریال آینه سیاه: نوبت والدو (The Waldo Moment)

قسمت 3 فصل 2 سریال بلک میرور در زمان حال و در یکی از شهرهای ایالات متحده اتفاق می‌افتد.

در این قسمت یک خرس انیمیشنی به نام والدو وجود دارد که‌ یک‌ برنامه تلویزیونی هفتگی دارد. با شروع انتخابات والدو برای جذب مخاطب و سودآوری بیشتر به سراغ نامزدهای انتخابات می‌رود و با انتقاد و تمسخر آن‌ها باعث جلب توجه مردم می‌شود. این توجه و شهرت تا جایی پیش می‌رود گه والدو پای ثابت اکثر برنامه‌ها و میتینگ‌های انتخاباتی می‌شود؛ طولی نمی‌کشد که والدو برای اکثر مردم که از وضع موجود ناراضی هستند به سمبل اعتراضی تبدیل می‌شود و کسانی که به روند همیشگی سیاستمداران اعتراض دارند والدو را به عنوان نامزد مورد نظر خود در انتخابات مطرح می‌کنند. از طرفی گوینده صدای والدو که می‌بیند شخصیتی که خلق کرده است به نوعی بازیچه جریان‌های مختلف شده است از کارش کناره‌گیری می‌کند؛ اما تیم بدون او به کار ادامه می‌دهد تا جایی که والدو در انتخابات نفر دوم می‌شود. در آخر داستان نیز مشاهده می‌کنیم که والدو که زمانی شخصیت تلویزیونی غیرسیاسی و بی‌طرف بوده است، اکنون برند جهانی شده است و در کشورهای مختلف به نوعی ابزار دست سیاستمداران شده است.

از نکات مهمی که از این داستان برداشت می‌شود این است که‌ همه دوست دارند از وضع موجود انتقاد کنند، اما توانایی ارائه راه‌حل و حل مشکلات کار دشواری است که‌ از عهده‌ی بسیاری خارج است. مورد دیگری که در داستان به آن پرداخته شده، خرید صدای مخالف و تبدیل آن به صدای موافق توسط حکومت‌هاست.

نقد و خلاصه‌ی قسمت ویژه‌ی کریسمس سریال آینه سیاه: کریسمس سفید (White Christmas)

داستان قسمت ویژه کریسمس سریال بلک میرور در زمان آینده رخ می‌دهد.

داستان از جایی شروع می‌شود که‌ دو نفر که در مکانی شبیه ایستگاه‌های تحقیقاتی قطب جنوب کار می‌کنند و در صبح کریسمس سعی می‌کنند روز متفاوتی داشته باشند و برای یکدیگر خاطرات‌شان را تعریف می‌کند. یکی از این دو نفر قبلاً در یک شرکت با فناوری تکثیر فکر (ذهنیت) انسان کار می‌کرده است، بدین صورت که با ایجاد برش کوچکی در شقیقه فرد به نوعی تفکر فرد را کپی می‌کنند و سپس برای این تفکر کپی شده یک جسم (کالبد) و یک دنیای مجازی ساخته می‌شود، تنها وظیفه این فکر کپی‌شده این است که‌ به فرد اصلی (که در دنیای واقعی زندگی می‌کند) در انجام کارهای روزمره کمک کند. فرد دیگرِ ایستگاه تحقیقاتی اما زخم خورده‌ی فناوری دیگری بوده است، همسرش پس از یک مشاجره او را در دنیای واقعی بلاک (block) می‌کند. بدین صورت که اگرفردی دیگری را بلاک کند؛ دیگر آن دو نفر قادر به دیدن و شنیدن هم نیستند، و به جای جسم همدیگر یک محدوده برفکی و به جای صدا همدیگر یک صوت نامفهوم می‌شنوند. آن مرد پس از مرگ همسرش متوجه خیانت او به خودش می‌شود و پدر همسرش را در جریان مشاجره‌ای به قتل می‌رساند. در پایان داستان متوجه می‌شویم که فرد دوم در واقع تفکرِ کپی‌شده‌ی فرد اصلی بوده و ایستگاه تحقیقاتی قطب جنوب در واقع یک دنیای مجازی بوده و فرد اول برای گرفتن اعتراف از تفکر کپی‌شده‌ی فرد دوم و آزادی مشروط در ازای همکاری با پلیس این دنیای مجازی را ایجاد کرده است. در انتهای داستان فرد اول به خاطر همکاری با پلیس به صورت مشروط آزاد می‌شود؛ اما این آزادی زیاد دلپسب نیست، چون به خاطر جرایمی که مرتکب شده، توسط تمام افراد جامعه بلاک شده است.

از موارد جالب توجهی که در این قسمت به آن پرداخته شده است، مفهوم بلاک کردن (Block) است، شاید خیلی از ما در شبکه‌های اجتماعی از امکان بلاک کردن استفاده کرده باشیم، اما بلاک کردنی که در این داستان نشان داده می‌شود بسیار متاثر کننده است، دو نفری که همدیگر را بلاک کرده‌اند دیگر حتی قادر به دیدن چهره‌ی و شنیدن صدای یکدیگر نیستند، اجازه‌ی نزدیک شدن به حریم یکدیگر را ندارند و حتی چهره‌ی یکدیگر را در عکس‌ها نیز نمی‌توانند ببینند؛ اگر این بلاک شدن در اثر یک کدورت اتفاق بیفتد، طرفین حتی فرصت صحبت و توضیح دادن برای یکدیگر را ندارند؛ خوب که دقت کنیم، بلاک کردن در شبکه‌های اجتماعی نیز تفاوتی زیادی با آنچه در این قسمت دیدیم، ندارد. مورد دیگری که در این داستان دیدیم، بحث دوگانگی اخلاقی است که تفکر کپی‌شده‌مان را جزِئی از خود بدانیم یا نه؟ این که تفکر کپی‌شده‌ی یک فرد باید در دنیایی مجازی فقط یکسری کارهای روتین برای کمک به فردِ دنیای واقعی انجام بدهد تا چه حد منصفانه است؟ آیا این تاقض بوجود نمی‌آید که فرد، تفکر و ذهنیتش را به بردگی گرفته باشد؟

آیا شما هم فصل دوم سریال آینه سیاه را دیده‌اید؟ چه نکاتی از این چهار قسمت سریال برای شما جالب بوده است؟ خوشحال می‌شوم که نظرات خود را درباره این نوشته و قسمت‌های فصل دوم سریال آینه سیاه برای من و سایر خوانندگان این نوشته بنویسید.


برچسب‌ها:،،،،
مرتضی اسدی
مرتضی اسدی
سلام! من مرتضی اسدی هستم، یک توسعه‌دهنده‌ی نرم‌افزار و در این وبلاگ دست‌نوشته‌هایم را می‌نویسم.

نظرات


بهنام

واقعا سریال دیدنی از لحاظ زندگی امروزی که وابسته به تکنولوژی شده،وبسیار زیبا

atoosa

mn az tarighe yeki az doostam ba in serial ashna shodam ...
vaghan jazzabe .
noe negareshesh b pishrafte teknology adamo mitarsoone ...

Eli

به نظرم پیامی که هر قسمت این سریال بهش اشاره داره رو امروزه همه درکش میکنن چون بخش اعظمی از زندگیمون رو صرف اینترنت میکنیم
یکی از سریالای قشنگیه که دیدم واقعا نمره ای که بهش داده شده حقشه

سریال دوست

آینه سیاه یه شاهکاره.
مخصوصا قسمت دوم فصل اول و قسمت دوم فصل دوم خیلی عالین. خیلی کلی و گسترده تکنولوژی رو نقد کردن. و قسمت ویژه کریسمس هم در کنار بحث درباره اخلاق و... روایت داستان فوق العاده ای داره👌

مایده

سلام واقعا از تحلیلتون لذت بردم. من الان قسمت دوم از فصل دوم رو دیدم . خیلی خیلی خوب بود. در پوشش عدالت فکر میکنیم داریم اخلاق رو حفظ میکنیم