ماه رمضان
خودش گفته مساجد خانه ی من هستند ، اما راستش من هیچ وقت این جمله را درک نمی کردم ، لا اقل مساجدی که من دیده بودم شباهتی به خانه ی خدا نداشتند. اغلب مساجد به خانه هایی می ماندند که صاحبش مدتها ست به انجا سر نزده ، فرشهای کهنه و کثیف با رایحه ی جوراب، ساعتهای خاک گرفته و از کار افتاده ، مهرهای شکسته ، جانمازهای نشسته ، خانه ای که بیش از همه پیرزنها و پیرمردها به آنجا سر می زنند، و بیش از همه محل مجلس ختم و روضه و گریه است با خادمینی که مسجد را ملک خودشان می دانند نه خانه ی خدا. [۱]