نقد و بررسی فیلم پلتفرم (The Platform)

فیلم «پلتفرم» با کارگردانی گالدر گازتلو-اوروتیا محصول سال ۲۰۱۹ اسپانیاست. من این فیلم را به پیشنهاد یکی از دوستان توییتری دیدم؛ در حقیقت با یک فیلم خوب و داستانی منسجم طرفیم، فیلمی در ژانر ترسناک، علمی تخیلی و دلهره آور که از یک طرف نمادین است و از یک طرف روزگار ما را توصیف می‌کند! من زیاد اهل فیلم دیدن و نقد نوشتن نیستم، اما این فیلم به قدری خوب بود که فکر می‌کنم حیف است در موردش ننویسم. فیلمی که بعد از دیدنش شما را به فکر فرو خواهد برد. اجازه بدهید که ابتدا خلاصه داستان فیلم را از زبان من بخوانید:

خلاصه‌ی فیلم پلتفرم 2019

دقت کنید که خواندن این بخش منجر به لو رفتن داستان فیلم می‌شود.

زندانی به نام پلتفرم وجود دارد و شخصیت اصلی فیلم به نام گورنگ، به صورت داوطلبانه تصمیم می‌گیرد مدت ۶ ماه را در آنجا سپری کند و کتاب بخواند. این زندان طراحی و قوانین خودش را دارد؛ طبقات زیادی در آن وجود دارد و در هر طبقه فقط دو زندانی هستند، در کف و سقف هر طبقه هم یک سوراخ وجود دارد. هر روز یک سکو پر از غذا از طبقه اول وارد زندان می‌شود و در هر طبقه ۲ دقیقه توقف می‌کند تا زندانیان غذا بخورند. برای برقراری عدالت جای رندانیان به طور تصادفی هر ماه تغییر می‌کند، در ابتدا همه چیز ایده‌آل به نظر می‌رسد، اما مشکلی وجود دارد… شخصیت اصلی ماه اول در کنار یک پیرمرد در طبقات میانی قرار می‌گیرد، غذایی برای خوردن هست و همه چیز خوب، اما در ماه بعد با پیرمرد در یکی از طبقات پایین قرار می‌گیرد، جایی که سکو خالی از غذا به آنجا می‌رسد، گورنگ در لحظه بیدار شدن متوجه می‌شود که توسط پیرمرد هم‌اتاقی به تخت بسته شده است تا پیرمرد بتواند در طول ماه با خوردن گوشت تن او زنده بماند! او در ادامه با کمک یک زن -که هر روز روی سکو در طبقات مختلف به دنبال دخترش می‌گردد- پیرمرد را می‌کشد و در طول ماه با خوردن گوشت بدن او زنده می‌ماند. در ماه بعد باز گورنگ در یکی از طبقات بالایی بیدار می‌شود، به همراه زنی که قبلا از کارکنان زندان بوده و بعد از فهمیدن حقیقت زندان تصمیم به آمدن در زندان و اصلاح گرفته است. در ابتدای ماه زن قصد دارد با صحبت، افراد سلول طبقه‌ی پایینی را متقاعد کند که فقط به اندازه‌ی نیازشان غذا بخورند تا غذا به تمام طبقات برسد؛ صحبتی که اثرگذار نیست و در ادامه تهدید گورنگ به ریختن ادرار و مدفوع در غذا کمی (شاید در حد یک یا دو طبقه) موثر واقع می‌شود.

نقد و بررسی فیلم پلتفرم (The Platform)

در ماه بعد گورنگ و آن زن در طبقات خیلی پایین (۲۰۲) بیدار می‌شوند. زن خودکشی می‌کند و گورنگ یک ماه تلاش می‌کند به هر طریقی گرسنگی را تحمل کند ولی گوشت بدن او را نخورد. در ماه پنجم، گورنگ به همراه یک مرد سیاهپوست در طبقات بالا بیدار می‌شود. مرد سیاهپوست قصد رفتن به طبقات بالا را دارد که با بی‌مهری و توهین افراد طبقه بالا مواجه می‌شود. در ادامه گورنگ تصمیم می‌گیرد با همراهی مرد سیاهپوست سوار سکو شده و به طبقات رفته و توزیع عادلانه غذا انجام دهد. برای اینکه به طبقات پایین غذا برسد، گورنگ و مرد سیاهپوست با توسل به زور به ۵۰ طبقه اول غذا نمی‌دهند و در طبقات بعد نیز فقط به اندازه زنده ماندن‌شان غذا می‌دهند تا غذا به همه طبقات برسد، در یکی از طبقات، یک پیرمرد دانا، توزیع عادلانه‌ی غذا را خوب اما ناکافی می‌داند و آن دو را راغب به فرستان یک پیام (دسر بهترین غذا) به طبقه صفر (جایی که غذاهای روی سکو چیده می‌شود) می‌کند. در ادامه در یکی از طبقات، گورنگ و مرد سیاهپوست با دو زندانی درگیر می‌شوند که قصد کشتن زنی که به دنبال دخترش می‌گردد را دارند. دو زندانی و زن کشته شده و گورنگ و مرد سیاهپوست به شدت زخمی می‌شوند. تعداد طبقات زندان خیلی بیشتر از محاسبات گورنگ است و غذاها زودتر از طبقات تمام می‌شود. گورنگ به همراه مرد سیاهپوست به طبقه ۳۳۳ می‌رسند، جایی که دختر آن زن در آنجاست؛ دسر سهم دخترک می‌شود، مرد سیاهپوست می‌میرد و گورنگ که به شدت زخمی است، دخترک را به عنوان پیام روی سکو به طبقه صفر می‌فرستد.

این فیلم نکات قابل توجه زیادی دارد که در ادامه به مواردی اشاره می‌کنم:

  • احتمالا شما هم با من موافقید که زندان پلتفرم در واقع نماد جامعه است، طبقات زندان شاید کنایه از نظام طبقاتی جامعه باشد، غذا درواقع همان امکانات و فرصت‌های دراختیار افراد جامعه است، اجازه بدهید که اسم آن را منابع بگذاریم. فرصت‌ها و امکانات (منابع) به هیچ عنوان نامحدود نیستند و اگر افراد در برخورداری از آنها به فکر همنوع خود نباشند، دیگر همه نمی‌توانند از منابع برخوردار باشند. افراد به صرف داشتن جایگاه اجتماعی بالاتر (مصداق پول در جامعه) اولویت بالاتری در برخورداری از منابع موجود دارند و با مصرف منابع بیش از نیازشان، آن را از بین می‌برند. در طبقات فرودست جامعه بحث زنده‌ماندن است، مرگ یا زندگی؛ و نمی‌توان از کسی که درگیر نیازهای اولیه (قاعده‌ی هرم مازلو) هست انتظار رفتار انسانی یا مبتنی بر وجدان داشت.

  • به نظر من پیام اولیه این فیلم می‌تواند جمله‌ی «قانون بد، بهتر از بی‌قانونی است» باشد، ایده‌ی ساخت زندان پلتفرم به شدت انسانی است؛ گذراندن دوره‌ی محکومیت در یک سلول به همراه یک فرد دیگر، بدون اعمال شاقّه، بدون دوربین نظارتی و همراه با صرف غذای مورد علاقه! اما انگار یک نکته‌ی مهم نادیده گرفته شده است، اگر همه‌ی افراد برطبق وجدان و فطرت پاک انسانی عمل نکنند، چه می‌شود؟ نتیجه را در فیلم می‌بینیم: فاجعه!

  • برای برقراری عدالت به چیزی بیشتر از همکاری انسانی نیازمندیم، با گفتگوی صرف نمی‌توان جامعه آن را برقرار کرد؛ نکته‌ی بعدی نیز توسل به زور برای کنترل شرایط یا اجرای عدالت است، در فیلم می‌بینیم این روش نیز محکوم به شکست است، چون زور مطلوب افراد نیست ممکن است چرخه ادامه پیدا نکند (مثلا در فیلم تهدید به کثیف کردت غذا با مدفوع، اثر چندانی به آمادن کردن غذا برای طبقه بعد نمی‌گذارد، نهایت یکی دو طبقه به آن عمل می‌کنند) و همیشه افرادی پیدا می‌شوند که قوی‌تر از مجری عدالت باشند.

  • سرآشپز و تمام آشپزها نماد یک سازمان تاثیرگذار در جامعه هستند که وظیفه محوله‌ی خود را با نهایت دقت انجام می‌دهند و شاخص‌های ارزیابی خودشان (طبخ با کیفیت غذا، چیدمان میز، نبود مو در غذا و…) را دارند؛ شاخص‌هایی که متاسفانه اولویت هزارم افراد جامعه هم نیست و این مثال خوبی از تعریف شاخص و ارزش‌گذاری غلط در بسیاری از سازمان‌ها در جامعه است، شاخصی که مشکلی از جامعه را حل نمی‌کند و اصولا برای اکثریت طبقات جامعه اهمیتتی هم ندارد. به گمان من ارسال پیام توسط گورنگ و دوستش می‌خواستند پیامشان را به این گروه در طبقه صفر بفرستند تا آنها را از شرایط پلتفرم آگاه کنند.

  • اما ارسال پیام در داستان به چه معناست؟ مدیران زندان از آنچه در آن می‌گذرد باخبر هستند، اما آنها به تنهایی نمی‌توانند این شرایط را ادامه دهند نیاز به عمله‌ی ظلم نیاز دارند که آشپزها و کارکنان زندان هستند. به نظر من ارسال پیام برای آنهاست تا بفهمند و در این جنایت همکاری نکنند. اما مدیران پلتفرم، به گفته‌ی آن پیرمرد ویلچرنشین «مدیرها وجدان ندارند»، درست است؛ مدیران تنها کسانی هستند که تصویر کاملی از تمام طبقات و منابع را می‌بینند، می‌توانند تغییر در ساختار پلتفرم دهند، می‌توانند قوانین را عوض کنند و… اما گویا مدیران از شرایط فعلی راضی‌اند، چون شرایط فعلی بدون تغییر ادامه دارد؛ هر چند شرایط غیرانسانی‌ای باشد، پس مدیران وجدان انسانی را فراموش کرده (نادیده گرفته) و ساختار فعلی را حفظ می‌کنند؛ کسی امیدی به تغییر در رفتار آنها ندارد.

  • در جایی از فیلم زنی را می‌بینیم که ۲۵ سال برای پلتفرم کار کرده و بعد از فهمیدن حقیقت، سرخورده شده و داوطلبانه به زندان آمده تا شرایط را درست کند، اما تلاش برای فرهنگ‌سازی و تغییر با یک فرد راه به جایی نمی‌برد؛ یک فرد نمی‌تواند تغییرات بنیادی در جامعه ایجاد کند، فردگرایی در تغییرات بنیادی محکوم به شکست است و به قول معروف «با یک گل بهار نمی‌شود».

  • موضوع دیگری که در فیلم مطرح می‌شود بحث تغییر رفتار افراد بسته به شرایط است، پیرمرد اول هم‌سلولی گورنگ، وقتی در طبقات میانی بودند -در شرایط عادی- بهترین دوست او بود، اما با سخت شدن شرایط، می‌بینیم که غریزه به اخلاق می‌چربد؛ او دوستش را به تخت می‌بندد تا هر روز تکه‌ای از گوشت بدن او را بخورد، او را نمی‌کشد چون گوشت بدنش در طول ماه می‌گندد، درعوض هر روز گوشتی از بدن او جدا می‌کند تا هر روز گوشت تازه بخورد! کاری کاملا منطقی و عاری از ذره‌ای اخلاق انسانی؛ چیزی که در ابتدا شرایط زندان پلتفرم به افراد تحمیل می‌کند و در ادامه این افراد هستند که فرهنگ زندان پلتفرم را شکل می‌دهند. نوعی سیکل معیوب و چرخه‌ی وحشتناک، چیزی که قابلیت بهبود تدریجی را از جامعه می‌گیرد و در عوض به سیاه‌تر شدن و بدتر شدن جامعه منجر می‌شود

  • اختلاف طبقاتی به زیبایی در داستان به تصویر درآمده است، جایی که پیرمرد هم‌سلولی می‌گوید با افراد طبقه بالا صحبت نکن، چون اصلا جوابت را نمی‌دهند و با افراد طبقه پایین هم صحبت نکن، چون تو از آنها بالاتری! این رفتار باعث می‌شود تعامل فقط با افراد هم‌طبقه اتفاق بیفتد و راه برای تبادل فرهنگ بین طبقات مختلف جامعه از بین برود. دوام نیاوردن یا عدم تطبیق با شرایط در طبقات اول و آخر بیشتر از طبقات میانی دیده می‌شود؛ افراد طبقات بالایی به پوچی می‌رسند و خودکشی می‌کنند، افراد طبقات پایین هم از گرسنگی می‌میرند یا کشته می‌شوند.

  • اینکه افراد در هرماه به صورت تصادفی در یکی از طبقات بیدار می‌شوند، نماد تقدیر در سرنوشت افراد است، در جامعه نیز، کسی انتخاب نمی‌کند در کدام طبقه‌ی اجتماعی متولد شود و به نوعی این تقدیر است که مشخص می‌کند در کجا چشم باز کنیم؛ درست است که ما انتخاب نمی‌کنیم در کدام طبقه باشیم، اما این ما هستیم که انتخاب می‌کنیم در هر طبقه‌ای که باشیم چه طور رفتار کنیم.


آیا شما نیز فیلم پبتفرم را دیده‌اید؟ آن را چطور نقد می‌کنید؟ خوشحال می‌شوم که نظرتان را کمی پایین‌تر در قسمت نظرات بنویسید!


برچسب‌ها:،،،،،،،
مرتضی اسدی
مرتضی اسدی
سلام! من مرتضی اسدی هستم، یک توسعه‌دهنده‌ی نرم‌افزار و در این وبلاگ دست‌نوشته‌هایم را می‌نویسم.

نظرات


Shayan Mirzaee

نظر شما رو قبول دارم ولی در مورد اون مرد سیاه پوست که با طناب میخواست به بالا بره و موفق نشد شما اشاره نکردید !؟ اون چی بود !؟

مرتضی اسدی

@Shayan Mirzaee آن فرد می‌تواند نماد انسانهایی باشد که از طبقه اجتماعی یا وضع موجود راضی نیستند و تلاش به پیشرفت فردی و تغییر طبقه‌ی اجتماعی خود دارند که البته معمولا با بی‌مهری افراد با طبقه‌ی اجتماعی بالاتر قرار می‌گیرند و با اصطلاحاتی همچون «بی‌اصالت» یا «تازه به دوران رسیده» توسط آن افراد مورد خطاب واقع می‌شوند.

عماد علی نژاد

مدیرها وجدان ندارن
انسانها بر اساس ذهنیت از رفتار دیگران رفتار میکنن
انسانهای فرهیخته کار به جایی نمیبرن
بعد از دیدن این فیلم یه سوال ذهنمو تا دیوانه شدن داره جلو میبرن
چرا افریده شدیم که همدیگه رو بخوریم؟
همین الان کل دنیا دارن بهم کمک میکنن که کرونا رو از بین ببرن
همون دنیا که هر روز میلیون ها انسان رو توی جنگ،تصادف،الودگی،سرطان،غذاهای مصنوعی،... از دست میدادیم
واقعا چرا خلق شدیم؟

محمد جنیدی

به نظرم فیلم خوب و خوش ساختی بود و حرف زیادی برای گفتن داشت یک بار دیدنش کمه ، چیزایی که توجهم جلب کرد اسم شخصیت سیاه پوست بود باهارات ، معنی خاصی داره ، و اینکه نقش اول کتاب اورد با خودش ، وسایلی که بقیه اورده بودن مفهوم داشت
و اون بچه که فکر کنم فیلم روایت معکوس داشت ، یعنی اون دختر بچه بعدا شد همون زنی که دنبال بچه ش میگشت ، در مجموع جذاب و جالب بود و ذهن رو درگیر کرده

Ainaz

جالبه من بعد از برداشتهای اولیه فیلم که همین چیزهایی بود که شما و بقیه نوشتن به ارتباط اون زن زردپوست فک کردم که برخلاف تصور کارمند مجموعه که میگفت اون یه خودشیغته اس مه میخواسته مرلین مونروی آسیایی باشه واقعا دنبال بچه اش میگشته و چون بچه رو پایینترین طبقه رو امنترین جا دیده بوده قایمش کرده بوده و براش غذا میبرده اگرنه بچه اشاز گرسنگی میمرد و‌اصلا اتفاقی نیست که اون بچه هم زردپوست بود دقیقا دختربچه همون زن بوده و اینکه قرا نبوده بچه زیر ۱۶ سال اونجا باشه و سیستم مدیریت هم مثل هر چیز دیگه ای خطا داشته و اگر مادره راستشو میگفته نمی ذاشتن بره چون باورش نمی کردن...

علی

فیلم یه ایراد داشت بنظرم. زن زرد پوست اگه با پلتفرم بعد از غذا دادن به بچش هردفعه بالا می امد پس چرا به مدیریت وضع توضیح نمی داده؟! چون پلتفرم به یکباره و سریع بالا می امد.پس میشه اینطور گفت مدیریت از وضع پایین کاملا اگاهی داشته و کاری نمیکرده! چیزی که در جامعه هم وجود داره!

asma

بشدت مغزمو درگیره کرده
انسان به جایی میتونه برسه که حتی دوست ورفیقشو تیکه پاره کنه وبخوره

مخرنوش

فیلم نمادین و پر مفهومی بود ولی در بعضی قسمتها داستانو حل نکرد. از جمله اینکه وقتی حتی تو طبقه ۱۷۳ غذایی نمونده بود اون زن کره ای چجوری برای بچش تو طبقه ۳۰۰ غذا میبرد ؟ و اینکه رسوندن پیام به طبقه بالاییها چه سودی داشت؟

وزیری

سلام ، واقعا فیلم خوبی بود ، فقط کاش صحنه های دلخراشش کمتر بود . من فکر میکنم زن زرد پوست وقتی به پلتفرم اومده واقعا شرایطش اونطور بوده که کارمند میگفت ولی شاید قربانی تعرض شده و اون بچه رو در پلتفرم باردارشده و بدنیا آورده . و نشون میده مدیران نگاه تک بعدی دارن و به نسلهای بعدی بی توجهن. اینکه مرد با کتاب و داوطلبانه به گودال اومده بود بنظرم نماد زندانیان اعتقادی (مثلا سیاسی)میتونه باشه که در هر دوره ای با اصرار بر اعتقاداتشون تا پای جونشون پیش میرن. اما یه مورد برام قابل درک نیست چرا دو مرد با کشتن طبقات بالایی قصد زنده نگهداشتن طبقات پایین رو داشتن؟ ایا منظور این بود که غذاخوردن فقط برای بقای انسان نیست و بقای انسانیت و عدالت مهمه، یعنی هدف هماهنگی با عدالت هست هرکسی که با عدالت موافقه باید زنده بمونه . اگر این بوده مفهوم خوبیه اما کاش به شیوه بهتری نمایش داده میشد از دو منجی انتظار چنین خشونتی نمی رفت.

محمدرضا

بنظرم میبایست یکبار دیگر نگاه کنم.
نکات گنگ زیادی کماکان هست!

امیرحسین

سلام
نقدوبررسی هاونظرات جاابه ودرمجموع فیلم خوب وقابل تأمل،منتها ی موردو خیلی دنبال گشتم اشاره ای نشده بود،
چرا ۳۳۳ طبقه بود؟!

davood

اخرای فیلم شخصیت اصلی فیلم یه کتابی رو داشت می خوند.البته فک نکنم همون کتابی بود که همراه خودش برده بود...فک کنم یه گتاب مقدس داشت اشاره می کرد....و نقل قول از همون کتاب بود...اگی کسی اطلاعی داره ممنون میشم کمک کنه

عارف

شاید رفتن ساهپوست با طناب به طبقه بالا نماد تلاش برای پول و جایگاه اجتماعی بالاتر و این که روش مدفوع کردن نماد این باشه که طبقات بالا نمی خوان کسی جاشون رو بگیره تا وضعیتشون خوب بمونه

فرزاد

به نظر من تمام آدمها در شرایط مختلف این زندان قرار میگرفتن از سطح خوب تا سطح بد ولی این ذات کثیف انسانها بود که در هر مرحله به اقتضا اون مرحله عمل میکردن و به اصطلاح فقط جلوی دماغشونو میدیدن و نمیتونستن یه برنامه ریزی برآی نجاتشون بکنن

میثم

فیلم نقد نظام کاپیتالیستی بود، ۳درصد جامعه از ۹۰ درصد منابع وثروت استفاده میکنند و حتی اصراف هم میکنند و اینکه اون ۳ درصد فرصت استفاده دیگران را هم از منابع نمیدهند ، فاجعه انجاست که برای نسل آینده هم چیزی باقی نمیگذارند

سامان

واقعا فیلم خوب و قابل تاملی بود
مصداق جهان امروزی که بیشترین ثروت در اختیار عده ای خاص است و اتفاقا به شرایط افراد پایین تر کاملا اگاه هستن
سر اشپز(کارگزاران حاکمان کشورها) با نهایت دقت و ظرافت غذا اماده میکنن برای فقط یکسری افراد خاص در کوچکترین مسایل سخت گیری میکند برای پخت غذا در صورتی که کاملا به شرایط فلاکت بار طبقات وایین تر واقف هستن
دقیقا مثل دنیای حال حاضر: دنیایی که حرف از حقوق بشر و ازادی و برابری میزنیم در صورتی که کاملا به زندگی فلاکت بار مردمانی که هر روزه از نداری و گرسنگی و جنگ و ظلم و جنایت جان میدهند اگاهیم
مردمان افریقا سوریه و و و و ......

نیکان

همانطور که پیرمرد خردمند گفت: مدیریت وجدان نداره برای اون پیغام نفرستید برای طبقه صفر که آشپزها هستند پیغام بفرستید تا متوجه بشن این پایین چه خبره ، چون اونا با وسواس غذا ها رو اماده میکردن و فکر میکردن پایین ۲۰۰ طبقه است و به همه غذا میرسه (همانطور که اون زن که ۲۵ سال اونجا کار میکرد نمیدونست اونجا ۳۳۳ طبقه است و بچه زیر ۱۶ سال اونجا است)اگر هرکس سهم خودش رو میخورد تا ۲۰۰ طبقه سیر میشدن و باز هم ۱۳۳ طبقه بدون غذا میموندن(پس مدیریت بی وجدان که اینجا رو درست کرده و به همه دروغ گفته)
فرستادن اون بچه به طبقه صفر پیغام این رو میرسونه که مدیریت به شما دروغ های زیادی گفته از جمله این که اینجا بچه های زیر ۱۶ سال نداریم.
شاید هم مدیریت به اندازه ۲۰۰ طبقه به ۳۳۳ طبقه غذا میده تا همبستگی خودجوششون رو رشد بده(یعنی یکی سهم خودش رو یک روز نخوره تا به طبقه های پاین تر برسه.

یاسمن

بجز همه موارد اشاره شده fi این نکته هم میشه اشاره کرد که ما ادم ها همیشه منتظر منجی هستیم و برای شرایط وحشتناک کنونی منتظر منجی هستیم تا همه دنیا رو به گل و بلبل تبدیل کنه و مسئولیت خودمون رو نادیده میگیریم.درحالیکه اگر مثل شخصیت اول داستان خودمون به فکر ایجاد تغییر باشیم شرایط زودتر به شرایظ مناسب و عدالت جهانی تبدیل میشه

نیکی

با سلام من تازه فیلم رو دیدم و واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم تا جایی که برای اولین بار بعد از دیدن یک فیلم دنبال نقد اون گشتم همیشه با همسرم درباره عدالت بحث می کنیم من همیشه دنبال عدالتم و اینکه چه کار باید کرد تا به عدالت رسید و همسرم قانعم می کنه که عدالت وجود نداره فقط تعادل هست ولی در فیلم دیدیم که شخصیت اصلی چطور تونست در برقراری عدالت تلاش کنه این یعنی اگه هر آدمی قدمی برای عدالت برداره میشه جلوی ظلم و چپاول رو گرفت

میثم

سلام
توجه توجه حتما این مطلب رو بخونید
تحیل سایت خوب بود ولی کافی نیست من خیلی تحلیل ها رو خوندم
این فیلم به طور مرموزی یک پیام رو به ذهن ناخوداگاه ببیننده ارسال میکنه
نا امیدی از منجی
فیلم در کشوری ساخته شده که یکی از مراکز اصلی مذهب کاتولیکه. و زنی که کارمند اون زندان بود به منجی یا همون گورنگ آیه ای از انجیل رو تذکر میده که اشاره به پسر انسان یا همون امام عصر و منجی آخرالزمان هست
در تمام انجیلها حدود ۷۰ بار کلمه پسر انسان اومده که فقط حدود ۳۰تاش با حضرت مسیح قابل تطبیقه و مابقی به آمدن شخص دیگری که منجیه در آخرالزمان اشاره میکنه
اون زن بطور زیرکانه اون آیه رو میخونه و میگه مسیح گفته باید برای نجات گوشت پسر انسان رو خورد و جاودانه شد
تمام اتفاقات عجیب و قریب باعث واگرایی اعتقادت شخصی و بهم ریخن محاسبات جهانبینی مخاطب میشه و در نهایت اون کارمند با سابقه زندان جمله نهایی و فصل الخطاب داستان رو به گورنگ میگه
این فیلم به ایده نظم نوین جهانی گروه ایلومناتی که سرشاخه های شیطان پرستی هستن اشاره داره و به شما القا میکنه هر نظریه ای در مورد نجات بشر حتی منجی مردوده و باید با همون قانون بد اونها و نظام سرمایه داری کنار بیایم
تعداد طبقات ۳۳۳ در هر طبقه ۲ نفر
همون عدد منحوس شیطان ۶۶۶
حرف زیاده که در این مجال نمیگنجه
بدرود

مهدی

در مورد ۳۳۳ طبقه یکی از دوستان سوال کرده بود فکر میکنم با توجه به نمادین بودن فیلم تعداد زندانیان میشه ۶۶۶ تا و نماد شیطان و..‌ میت نخ باشه

امین

به نظرم که اون دو منجی یکی مسیحی (نماد مسیح) و دیگری مسلمان (نماد امام زمان) بودند که به عنوان منجی آخرالزمان می خواستند جامعه را نجات بدهند

حسین

چجوری زن میرفته طبقه بالا از صفر؟
چرا مرد اولی دوباره زنده شد ؟

مهدی

سلام وقت بخیر
یک نظر و یک سوال
نظرم اینه که حییلی ممنون از شما این یک نقد واقعیست این معنای نقد سینمایی بود جایی که نقد فیلم اون فیلم رو برای بیننده ای که درحال خوندن متن نقد معنا دار میکنه نه افراد و سایت های به ظاهر سینمایی که میان میگن این فیلم خوب اون بد و ضعیف و خودشون منتقد میدونن چون اونا هیچی نمیدونن

چندتا از فیلم رو متوحه نشدم که متن شما برام روشنش کرد
فقط یک سوال
جایی در فیلم مصاحبه طرف رو نشون میده و وقتی مرد سوال میپرسه که این تعلل ها برای چیه زن برخلاف همه سوال ها گزینه دیگه ای رو براش تیک میزنه
نظری درباره اون قسمت ندارید؟؟

ایوب

این فیلم یک قدرت تخیل براب دقایقی به ما میده که حال و روز طبقات بالا و پایین را درک کنیم اما در عین حال نشون میده بی‌ثباتی طبقاتی هم خودش خطرناکه.
من فکر می‌کنم گرچه فیلم جامعه‌ی بی‌طبقه به عنوان یک آرمان سوسیالیستی را دنبال می‌کنه اما شاید به ضد خودش تبدیل میشه که اگر ثبات طبقاتی نداشته باشیم دنیا جای خطرناکی میشه. در دنیای واقع طبقاتی که لقمه نانی برای سیر کردن شکم دارند چندان خطرناک نیستن به شرطی که اجازه ندهیم طبقات بالا را تجربه کنند. افراد به طبقه‌ی خود راضی هستند تنها کافی است اجازه ندهی کارد به استخوان برسد و مانع از سقوطشان شوی.

ایوب

به نظرم اونجایی که برداشتن کیک در طبقات قعر، با واکنش مواجه نشد (سرد و گرم شدن) نشان می‌داد که نائی برای خطر کردن ندارند و چیزی برای برداشتن. از طرفی آخرین طبقه بود طبقه‌ای که در حاشبه‌ی جامعه است و در سیستم طبقاتی ستمگر امکان ظلم کردن ندارد.

ایوب

اگر در ساختن جامعه‌ی بی طبقه سوسیالیستی موفق نمی‌شوی دست به چیدمان طبقانی موجود نزن. فقط گتفی است قدری از بالایی‌ها برای افتادگان نگه داری.
یه طعنه هم میزنه به اینکه جامعه‌ی بی‌طبقه میسر نمی شود مگر به خشونت.
این حرف طرفداران کاپیتالیسم است که ذات جامعه‌ی سوسیالیستی و تحقق آن در خشونت و اعمال آن تنیده است چون با ذات مالکیت‌گرای انسانی همخوانی ندارد.
در نقطه مقابل طرفداران سوسیالیسم با طرح تجربه‌ی کمون اولیه و زندگی کمون‌یستی می‌گویند اتفاقا همین مالکیت و انباشت سرمایه است که باعث مخاطره می سود و ایده "تولید به اندازه‌ی توان و مصرف به اندازه نیاز" را مطرح می‌کنند.

گلی

نظراتو خوندم کلی حرفای فلسفی. فیلم خوبی بود ولی ایراداتی داشت اما فارغ از همه اینا خداوکیلی هر کی اینو میخونه نزارین بچه دار شین نمیدونم این فاز ازدواج کردن و بچه پس انداختن تو قرن ۲۱ چیه؟ به نظرم این پیام فیلمه: ملتها نزارین نسل جدیدی بوجود بیاد زمین داره نابود میشه ولی ما هنوز دنبال خیالات خامیم شدیدا با کامنت نفر دوم که گفته چرا بوجود اومدیم موافقم تمام کسایی که الان بچه دارن فردا روزی که بمیرن همش تنشون تو گور میلرزه که قراره چه به روز نسل بعد از من بیاد

saeed.rash

سلام دوستان واقعا در عجبم که چطور بین این همه نظر کسی متوجه این موضوع نشد که اون پاناکوتایی که وسط فیلم نشون داده شد تلاش اون مادره برای رسوندن پیام بوده وقتی اون مادره بین طبقات در حرکت بوده مثه همون باهارتو گورنگ حداقل یک بار با مرد خردمند برخورد داشته و تلاش کرده پیامشو با رسوندن پاناکوتا نشون بده ولی اشتباه میکرده در صورتی که پیام اصلی فرستادن بچه خودش به بالا بوده شاید نمیدونسته ولی فرض بر اینکه دونسته باشه یه جورایی خودخواهی بشرم نشون میده که حتی وقتی کلید حل مشکلاتم پیدا می‌کنه حاضر نیست از یه سری چیزاش بگذره مثه بعضی پدر مادرا برای اینکه از بچشون جدا نشن یا میترسن از نتیجه کارشون نمیذارن به حقیقت برسن هم اتاقی دختره که می‌گفتید چرا کسی پیشش نبود همون مادرش بود که غذارو تو دهنش نگه میداشت میاورد براش اون مادرم از ترس آسیب ندیدن دخترش در طبقات دیگه اونو آورده بوده تو طبقه ای که مطمین بوده که مدیریت احتمال زنده بودن کسیو اونجا نمیداده تا بخواد جاشو عوض کنه اصلا اون طبقه ی آخر هیچ کدوم ازین قانونای سردو گرم شدنو اینارو نداشت چون دیگه بعدش طبقه ای نبود نیازی به قانونم نداشت در هر حال گورنگ میدونست با رسوندن اون بچه به بالا سرآشپزا میفهمن قانون سن ۱۶ سال نقض شده بچرو فرستاد بالا چون نماد فردی روشنفکر و با سواد بود و خیلی چیزای دیگه که یادم نمونده کامل تو این متن بگم هر کی هر سوالی داشت یا چیزی براش مبهم بود بگه تا بیشتر براش توضیح بدم.

سعید میرباقری

سلام به همه چند سوال در سوال دارم:
ربط بالا و پائین رفتن مادر جدای از این برداشت که دنبال بچه ش هست چیه؟آیا از نفرات زندان بار دار شده و هر روز برای غذا دادن و رسیدگی به بچه اینکار رو میکرده؟ربطش به سکانس ناراحتی مدیریت از موی داخل دسر چیه؟چرا بچه در طبقه ی ۳۳۳ بود؟چرا تنها؟مگه در هر طبقه نباید دو نفر باشن؟وقتی ۳۳۳ در ۲ ضرب میکنیم عدد ۶۶۶ از اعداد فراماسونری به ما میده.آیا پیرمرد هم سلولی اول فیلم نقش شیطان رو داره و زن کارمند صاحب سگ،نقش فرشته؟و آیا امکان داره بچه شیطان باشه.البته همه ی اینها جدای از مفاهیم و پیام های اجتماعی،فلسفی و…. برام پیش اومده.لطفاً نظراتتون رو بفرمائید.

با تشکر

Sufi

اینجا جهنم است مدیر یا همان شیطان اداره کننده زندانی به اسم زمین ما انسان برای بقای زیستن در این زندان تلاش میکنیم با امیال خویش به اسم ذهن 666به جهنم خوش آمدی😈

ناشناس

واقعا فیلم خوب و قابل تاملی بود.
کسی فیلم مشابه پلتفرم معرفی میکنه؟؟؟

سیروس

فیلمی هست که ارزش بیشتر از یه بار دیدن رو داره

کیا

درود.توضیح مکفی در مورد زن زرد پوست کسی نداد.بنده برداشت خودم رو ارائه میدم.زن زرد پوست دختر خودش رو به پایین ترین طبقه برده بود و پنهان کرده بود تا آزار نبینه و هر بار توسط میز غذا براش غذا میبرده و در واقع دنبالش نمیگشته.زمانهایی که غذا نداشته گوشت انسان هارو توی طبقات مختلف میبریده و براش میبرده.در زمان بازگشت به طبقه صفر می رفته و موضوع رو میگفته ولی کسی باور نمیکرده که بچه ای زیر شانزده سال در گودال باشه،به همین دلیل زنی که کارمند سابق سازمان بود طبق شنیده هاش میگفت اون دیوانست و بچه ای وجود نداره.البته ممکنه بچه در همان گودال متولد شده باشه.فرستادن بچه به طبقه صفر دلیلش آگاه کردن کارمند های طبقه صفر از وضع موجود بود.اونها فکر میکردن هرشخص غذای مورد علاقش رو برمیداره و همه غذا میخورن،در حالی که سازمان همه چیو میدونست.دلیل وسواس در تهیه غذا گواه از بیخبری آشپز ها از وضعیت گودال بود.